شعر در مورد
پیراهن مشکی ,شعر در مورد پیراهن مشکی محرم,شعر در مورد لباس مشکی,شعر
درباره پیراهن مشکی,شعر در مورد لباس سیاه,شعر پیراهن مشکی,شعر پیراهن مشکی
محرم,شعر پیراهن مشکی فاطمیه,شعر لباس مشکی,شعر لباس مشکی محرم,شعر درباره
پیراهن مشکی,شعر در مورد پیراهن مشکی محرم,شعر لباس سیاه محرم,شعر در مورد
پیراهن مشکی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد پیراهن مشکی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
ماه عزا رسیده و دل ها پر از غم است
مشکی به تن کنید که ماه محرّم است
پیراهن سیاه عزاداری حسین
احرام نوکریِ تمامیِ عالم است
شعر در مورد پیراهن مشکی
ای اهـل عزا محرّم آمد
دیــدار هـلال ماتم آمد
بـاید همگی سیه بپوشید
هنگامه گریه و غم آمد
شعر در مورد پیراهن مشکی محرم
پیـراهن آسمـان سیــاه است
گردون همه غرق دود آه است
زهــرا بــه کنار نعش عباس
زینب بــه کنــار قتلگاه است
شعر در مورد لباس مشکی
ماه محرّم آمده هیئت بنا کنید
دل های ما حسینیّه ی بزم ماتم است
دریای چشممان به تلاطم فتاده است
یعنی بساط گریه ی ما هم فراهم است
شعر درباره پیراهن مشکی
گریه برای داغ تو رزق حلال ماست
این گریه ها به زخم عمیق تو مرهم است
شکر خدا که حضرت زهرا مرا خرید
لطف و عطای او به گدایش دمادم است
شعر در مورد لباس سیاه
دست دل مرا ز عنایت گرفته است
آن بانویی که قامت رعنای او خم است
مشمول فیض حضرت خیرالنسا بُوَد
هر کس به زیر سایه ی انوار پرچم است
شعر پیراهن مشکی
بزم تو را به جنّت اعلی نمی دهم
هیئت برای من به خدا عرش اعظم است
آقا قسم به نام تو ما با شما خوشیم
بی تو برای ما همه عالم جهنّم است
شعر پیراهن مشکی محرم
نامت همیشه حافظ این مملکت بُوَد
بی نام تو تمام جهان جمله دَرهم است
شش گوشه ی حریم تو بیت الحرام ماست
شکر خدا به داغ تو این سینه محرم است
شعر پیراهن مشکی فاطمیه
لباس مشکی ما را به دستمان بدهید
به ما حسینیه ی گریه را نشان بدهید
مرا که راهی بزم عزای اربابم
برای زود رسیدن کمی توان بدهید
شعر لباس مشکی
اگر خدای نکرده در آخر خطم
به جان اشک سه ساله مرا امان بدهید
نماز گریه ی ما با امامت سقاست
به روی مأذنه ی کربلا اذان بدهید
شعر لباس مشکی محرم
برای آن که بمانم همیشه بر درتان
به کلب قافله ی عشق استخوان بدهید
قسم به حرمت چشمانتان اگر مُردیم
به روی سنگ حسینیه غسلمان بدهید
شعر درباره پیراهن مشکی
با طنین اذان روضه تو
شد دوباره زمان روضه تو
جبرئیل و من و ابالفضلیم
خادمین مکان روضه تو
شعر در مورد پیراهن مشکی محرم
پر داغ و عزای عاطفه است
لهجه های زبان روضه تو
می شکافد تمام قلب مرا
تیر تیز کمان روضه تو
شعر لباس سیاه محرم
پیرمرد تمام قبیله غمهاست
سینه چاک جوان روضه تو
چقدر برکت و نمک دارد
سفره اشک و نان روضه تو
شعر در مورد پیراهن مشکی
به سرم هست حضرت خورشید
سایه آسمان روضه تو
مرگ من را بیا و تضمین کن
مثل زینب میان روضه تو
شعر در مورد پیراهن مشکی
بال فرشته که خاک پای حسین است
فرش حسینیه ی عزای حسین است
فاطمه دنبالش است روز قیامت
هر که به دنبال دسته های حسین است
شعر در مورد پیراهن مشکی محرم
شعر من و تو که افتخار ندارد
تا که خدا مرثیه سرای حسین است
رحمت زهرا برای اینکه بریزد
منتظر گریه ای برای حسین است
شعر در مورد لباس مشکی
در دل مردم چه هست کار نداریم
در دل ما که “برو بیای” حسین است
دست به سمت کسی دراز نکردیم
هر دو جهان دست ما گدای حسین است
شعر درباره پیراهن مشکی
گندم شهر حسین روزی ما شد
باز سر سفره ها غذای حسین است
قیمت اشک برای خون خدا هست
دست همان کس که خون بهای حسین است
شعر در مورد لباس سیاه
پرچم کرببلا همیشه بلند است
حافظ پرچم اگر خدای حسین است
هر چه که ما خواستیم فاطمه داده
آنچه فقط مانده کربلای حسین است
شعر پیراهن مشکی
پیراهن مشکی عزات
لباس احرام منه
شعر پیراهن مشکی محرم
پیراهن سیاه تو دارم به تن، حسین
روحی دمیده در تنم این پیرهن، حسین
با اشک و روضه شیر به من داده مادرم
تربت گذاشته پدرم در دهن، حسین
شعر پیراهن مشکی فاطمیه
قلبی شکسته، دیده تر، سینه ای کبود
دارم نشان عشق تو را در بدن، حسین
از ماتم تو عاقبتم جان سپردن است
پس حک کنید بر لحدم عشق من، حسین
شعر لباس مشکی
وقتی کنار جسم کفن پوشم آمدید
گریه کنید و ندبه که ای بی کفن، حسین
خورده گره به نام شما انتظار ما
عجل علی ظهورک یابن الحسن، حسین
شعر لباس مشکی محرم
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب
ای خدا شکر که در هیئت امسالش هم
باز مشغول به سینه زدنم کرد ارباب
شعر درباره پیراهن مشکی
هر کسی در پی دلدار خودش می گردد
باز آواره دور از وطنم کرد ارباب
من که عمریست نشد نوکر خوبی باشم
از سر لطف اُویس قَرَنم کرد ارباب
شعر در مورد پیراهن مشکی محرم
من کجا روضه کجا هیئت ارباب کجا؟
یا حسین گفتم و شیرین دهنم کرد ارباب
خواب آن شب اثر سینه زدن هایم بود
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
شعر لباس سیاه محرم
من به عالم ندهم لذت مردن را با…
…فکر خوبی که برای کفنم کرد ارباب
شعر در مورد پیراهن مشکی
کو جامه ی سیاهِ عزایم، محرم است
ابری است وضع حال و هوایم محرم است
نه که فقط همین سه دهه هست ماتمش
والله تمام سال برایم محرم است
شعر در مورد پیراهن مشکی
در بین روضه از ته دل توبه می کنم
ضامن میان من و خدایم محرم است
رفتم پی طبیب و چنین نسخه ام نوشت
دردم محرم است و دوایم محرم است
شعر در مورد پیراهن مشکی محرم
هر کس گذاشت نام و نشانی پس از ممات
من جاودانگی و بقایم محرم است
ختم کلام، حرف دگر مختصر کنم
مهر برات کرب و بلایم محرم است
شعر در مورد لباس مشکی
مـردم بسـاط گـریـه و مـاتـم بیـاوریـد
وقتش شده که بیرق و پرچم بیاورید
مــردم کتـیبه هـای حـسـینیـّه نـزد کیـسـت؟
«باز این چه شورش است که…عالم» بیاورید
شعر درباره پیراهن مشکی
خواهید از خدا که در این شصت روز عمر
در بـیـن روضــه هــا نـکـنــد کـم بـیـاوریـد
این اشک ها برای حسینی شدن کم است
صـد چـشـمه چـشـم، کوثـر و زمـزم بیـاوریـد
شعر در مورد لباس سیاه
هنگام روضه خواندن ذاکر درون ذهن
تصـویــر قـتلــگـاه مــجـسّـم بیــاوریـد
هر سینه نیست قبر حسین و مطاف او
در هـیـئـت غـمـش دل مَـحـرم بـیــاوریـد
شعر پیراهن مشکی
«فَلتُلطَمُ الخُدود و تُشَقُّ الجُیوب»۱ را
بـر گـونه ها و سـینه فـراهـم بـیـاوریـد
رخت سپید کنده و در گنجه افکنید
پـیـراهــن ســیـاه مـحـرّم بـیــاوریـد
شعر پیراهن مشکی محرم
پیش از آنی که عزادار محرم باشی
سعی کن در حرم دوست تو محرم باشی
خاک از حُرمت شش گوشه او حُرمت یافت
گر شوی خاک رهش قبله عالم باشی
شعر پیراهن مشکی فاطمیه
منزلت نیست تو را بی مدد مهر حسین
گر چه موسی شوی و عیسی مریم باشی
گر چه نیکوست به اندوه و غمش ناله زدن
سعی کن زینت این روضه و پرچم باشی
شعر لباس مشکی
همره زمزم اشکی که ترا بخشیدند
می توان مُحرم بیت الله اعظم باشی
شادی هر دو جهانت به خدا تأمین است
گر در این ماه عزا هم سفر غم باشی
شعر لباس مشکی محرم
صاحب بزم حسین است، علی و زهرا
نکند غافل از این محفل ماتم باشی
به همان دست و سر و سینه مجروح قسم
شرط عشق است بر این زخم تو مرهم باشی
شعر درباره پیراهن مشکی
خوش به حال تو «وفائی» که خدا خواسته است
هم چنان کعبه عزادار محّرم باشی
شعر در مورد پیراهن مشکی محرم
ماه عزا رسیده و دل ها پر از غم است
مشکی به تن کنید که ماه محرّم است
شعر لباس سیاه محرم
پیراهن سیاه عزاداری حسین
احرام نوکری تمامیّ عالم است
شعر در مورد پیراهن مشکی
ماه محرّم آمده خیمه به پا کنید
دل های ما حسینیّه ی بزم ماتم است
هر کس برای بزم عزا کار می کند
مُزدش بُوَد به دست کسی که قدش خم است
شعر در مورد پیراهن مشکی
شکر خدا که حضرت زهرا مرا خرید
لطف و عطای او به گدایش دمادم است
دریای چشممان چقدر موج می زند
یعنی بساط گریه ی ما هم فراهم است
شعر در مورد پیراهن مشکی محرم
شکر خدا که از غم ارباب بی کفن
چشمم شبیه چشمه ی جوشان زمزم است
آقا قسم به نام تو ما با شما خوشیم
بی تو برای ما همه عالم جهنّم است
شعر در مورد لباس مشکی
گریه برای داغ تو رزق حلال ماست
این اشک ها به زخم عمیق تو مرهم است
بزم تو را به عالم و آدم نمی دهیم
هیئت برای ما به خدا عرش اعظم است
شعر درباره پیراهن مشکی
شش گوشه ی حریم تو بیت الحرام ماست
یعنی به داغ اعظم تو سینه مَحرم است
هر کس که دید گوشه ای از روضه های تو
گر خون چکد ز چشم ترش باز هم کم است
شعر در مورد لباس سیاه
پهن شد سفره دل، بوی خدا آمده است
به تن شاه و گدا رخت عزا آمده است
در و دیوار حسینه چرا گریان است؟
نکند فاطمه در روضهٔ ما آمده است؟
شعر پیراهن مشکی
ده شب و روز همه سینه زنان سیرابند
فصل آب آوری شاه وفا آمده است
مژده ای می رسد از پنجره فولاد رضا
سوی ما تذکره کرببلا آمده است
شعر پیراهن مشکی محرم
کوچه سینه زنی ارث شهیدان بر ماست
روزی ما ز عطای شهدا آمده است
دمِ ای اهل حرم باز بگیرد ناظم
حضرت ام بنین با قد تا آمده است
شعر پیراهن مشکی فاطمیه
ذهن درگیر سوالی است دوباره امسال
ارمنی در وسط روضه چرا آمده است؟
بیست روز است ز دروازه شهر نیرنگ
ناله کوفه میا کوفه میا آمده است
شعر لباس مشکی
بزرگ هیئتیان را صدا کنید از نو
بساط سینه زنی دست و پا کنید از نو
ز بقچه های قدیمیِ خانه، مادرها!
لباس مشکی ما را جدا کنید از نو
شعر لباس مشکی محرم
و ان یکاد بخوانید و آیت الکرسی
دو ماه بدرقه راه ما کنید از نو
درون خیمه و یا تکیه ها، میان داران
برای سینه زنی کوچه وا کنید از نو
شعر درباره پیراهن مشکی
تمامِ دردِ بدون علاج دنیا را
به چای روضه ی آقا دوا کنید از نو
برای روضه نذری مادران نجیب
تهیه سفره و نان و غذا کنید از نو
شعر در مورد پیراهن مشکی محرم
مگر نمی شنوی کلُ یومٍ عاشورا
برای گریه مبادا حیا کنید از نو
ملائکه به زمین زودتر هبوط کنید
وَ فکر قدر کمی بوریا کنید از نو
شعر لباس سیاه محرم
سلام حضرت زهرا! زمین قلبم را
شبیه هیئتمان کربلا کنید از نو
رسید بار دگر فصل محتشم خوانی
چه نوحه و چه عزا را عطاکنید از نو…
شعر در مورد پیراهن مشکی
ای ناله غربتت به گوشم
ای بـار مصیبتت به دوشم
آغــاز محــرّمت رسیده
بــاید ز غمت سیه بپوشم
شعر در مورد پیراهن مشکی
ایـن رخـت سیه به پیکر مـن
ارث پـدر است و مـادر مـن
این سینهی سرخ و رخت نیلی
این اشـک دو دیـده تـر مـن
شعر در مورد پیراهن مشکی محرم
حسینی بشوند نه هیئتی!
زیرا اگر گرم هیئت بشوید حسینتان را آنگونه که خود
دوست دارید و باب میلتان است میسازید و هرکس با میل شمامخالف باشد میگویید
باحسین(ع) مخالف است؛
ولی اگر حسینی باشید هیئت و رفتارتان را برمبنای حسین میسازید!
شعر در مورد لباس مشکی
هیئتی شدن کاری ندارد
کافیست ریش بگذارید و با پیراهن مشکی ازاین هیئت به آن هیئت بروید !
حسینی شدن است که مشکل است..
شعر درباره پیراهن مشکی
پیراهن مشکی ندارم
باید بمانم توی خانه
کی رفته تا حالا به هیئت
با یک لباس چهار خانه؟
شعر در مورد لباس سیاه
شاید ببندم دور گردن
شال سیاه مادرم را
یا اینکه با سر بند بابا
مشکی کنم دور سرم را
شعر پیراهن مشکی
چو آگه شد از مرگ فرزند، شاه
از اندوه گیتی بر او شد سیاه
شعر پیراهن مشکی محرم
به یک سال در سیستان سوگ بود
همه جامه هاشان سیاه و کبود
شعر پیراهن مشکی فاطمیه
چهل روز سوگ پدر داشت راه
بپوشید لشگر کبود و سیاه
شعر لباس مشکی
عالم به ماتم تو حسینیۀ غم است
یعنی که فصل سوک و عزا، فصل ماتم است
از عرش تابه فرش تمام فرشتگان
فریاد می زنند که ماه محّرم است
شعر لباس مشکی محرم
هفت آسمـان پُر است ز گرد عزای تو
چشمـان مهر و ماه ز داغ تو پُر نم است
کعبه سیاهپوش عزایت شد و هنوز
شور غمت به سینۀ پُر شور زمزم است
شعر درباره پیراهن مشکی
بعد از گذشت این همه سال از شهادتت
گلزار دین هنوز ز خون تو خُـّرم است
تا با خبر شوند همه عالم از غمت
یادآور غم تو رسول مکّرم است
شعر در مورد پیراهن مشکی محرم
تا فیضی از فضیلت غم های تو برند
خلوت نشیـن سوک تو موسی و آدم است
هرجا به پاست محفل سوکت، به پیش چشم
تصویر کربلای تو آنجا مجسّم است
شعر لباس سیاه محرم
از هر غمی که بر دل ما خیمه می زند
فرموده اند گریۀ بر تو مقّدم است
ازحُرمت غمت چه بگویم که تا به حشر
زهرا سیاهپــوش عزایت دمادم است
شعر در مورد پیراهن مشکی
چون محتشم «وفائی »غمگین به گریه گفت
«باز این چه شورس است که در خلق عالم است»
شعری کوتاه در مورد ماه محرم
هر سال برای تو سیه می پوشیم
در دسته ی عاشقان علم بر دوشیم
ما، بعد هزار و چارصد سال هنوز
با یاد لب تو آب را می نوشیم
شعر در مورد پیراهن مشکی